.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
لزوم عمومی شدن روابط عمومی ها!
صادقعلی رنجبر
لزوم عمومی شدن روابط عمومی ها!

به مناسبت روز روابط عمومی لازم دانستم تا ضمن تبریک و تهنیت این روز ارزشمند به همه فعالان روابط عمومی سازمانها، با رویکردی کاربردی به این موضوع، به طرح مسائلی بپردازم که اگر چه مزه تلخ دارند، اما قابلیت شفابخشی نقدها، تحمل منطقی آنها را آسان نموده و انگیزه منتقدین را مضاعف می سازد!

اگر چه در روز روابط عمومی شایسته تر این است که ما با مثبت اندیشی، فضای حاکم بر روابط عمومی ها را تطهیر کرده و با سیاست تلطیف سازی، تکلیف سازمانی آنها را به آنها گوشزد کنیم، اما ملاحظه واقعیتهای موجود ما را به پردازش های نقادانه بیشتر ترغیب می کند!

مقدمتاً تاکید می کنم که یکی از گسترده ترین الزامات تمامی سازمانهای اجتماعی، برخورداری از ارتباطات درون سازمانی و برون سازمانی است که در این رابطه، ارتباطات برون سازمانی از مختصات و ویژگیهای استثنائی برخوردار بوده و در اصل روابط عمومی ها مولود چنین ضرورت های انکارناپذیری هستند!

تردید نباید کرد که مصادره روابط عمومی ها توسط مدیران، ظلم مضاعفی به سازمانهای تحت مدیریت آنهاست که در درازمدت منجر به کاهش عملکرد سیستم باز و تمایل آن در تبدیل به سیستمی نیمه باز می گردد.

چرا که روابط عمومی ها در راستای ایجاد و گسترش ارتباطات دوسویه فراسازمانی با جامعه و مخاطبان بیرونی یک مجموعه، طراحی شده اند و خصوصی کردن و یکسویه کردن آنها، در اصل عقیم سازی و محرومیت از زایش های اجتماعی و کاهش نقش آفرینی های خاص آنها در افزایش ارتباطات مردمی و طبعاً کاهش حضور و مشارکت اصولی جامعه در برنامه های کلان سازمانی است.

یکی از بیماریهای امروز غالب روابط عمومی ها، کاهش ارتباطات عمومی با جامعه و افزایش سرویس دهی های اختصاصی به مدیران مافوق به قیمت انقطاع مشارکت همگانی است.

بیماری دیگری که روابط عمومی ها را می آزارد، اُفت راستی آزمایی از گزارشات، ارزیابی ها و نظرسنجی های سفارشی و یا فرمایشی است که متاسفانه سوگیرانه تهیه می شوند و موجب شبهه رضایتمندی در مدیر می شود!

بیماری سوم روابط عمومی ها، کاهش تحرک در حوزه بازتاب ها و بازخوردهای عملکرد سازمان و مدیران آن و ترجیحاً مدیر اول سازمان است که گاهی به نابینائی و کم بینائی مدیریت سازمان می انجامد!

بیماری بعدی روابط عمومی ها، عدم ارتباط با فرهیختگان و صاحب نظران جامعه در ارتباط با ماموریت های سازمانی آنها و محروم ساختن مدیر از این مشاوره های رایگان است!

بیماری پنجم روابط عمومی ها، کاهش مطالعه تخصصی و فقدان مقایسه عملیاتی بین سازمان متبوعه و سایر سازمان های دارای وضعیت مشابه و نداشتن چشم انداز مناسب است!

بیماری ششم روابط عمومی ها، جدی نگرفتن ماموریت خود و تشریفاتی دانستن آن و بعبارتی میل به گریز و الحاق به سایر ماموریت های سازمانی است!

بیماری بعدی روابط عمومی ها، فقدان خلاقیت لازم در ابداع روشها و بعهده گرفتن ابتکار عمل ها در مواجهه با مشکلات سازمانی و مشخصاً نبود نگاه مشرفانه به سایر ماموریت های مدیریتی در سازمان متبوعه است!

یکی دیگر از بیماریهای روابط عمومی ها، توهم موفقیت مطلق و انکار بیماری های خود و یا غفلت از بیماریهایی است که توسط کارشناسان مورد شناسائی واقع شده اند!

بیماری نهم روابط عمومی ها، طراحی ضمیمه ای آن در حوزه اختیارات و تصمیمات مافوق و بسنده کردن به عملکردی در حد دفتر مدیر است که این عمل زدگی با روح ذهنیتی روابط عمومی در منافات است!

دهمین بیماری روابط عمومی ها، میل به هماهنگ شدن با مافوق در مقابل قدرت هماهنگ کردن آنها با اختیارات ذاتی سازمان و نیز ضرورتهای زمانی و مکانی ماموریتهاست!

بیماری یازدهم روابط عمومی ها، بیماری روزمرگی و یکنواختی فعالیتها و کاهش انگیزه های کاری و عادت به تکرار و کاهش مسئولیت پذیری ها و دلخوش بودن به تشکرهای موردی مافوق و مدیرنوازی هاست!

بیماری دوازدهم روابط عمومی ها، بیماری فقدان راه حل دهی ها در قبال طرح مشکلات و ارائه انتقادات و انجام نیم بند وظایف ذاتی و در اصل اکتفاء به نقش رابط غیرذیروح است که با یک وسیله ارتباطی و الکترونیکی هم می توان این وظیفه را پوشش داد!

بیماری سیزدهم روابط عمومی ها، کثرت ساختارگرائی و محتواگریزی است که متاسفانه حس منزلت جوئی در نظام سلسله مراتبی سازمانها، آنها را رفرمیسم بارآورده و فعالیتهای آنها را تا حدود زیادی فرمالیته کرده است!

بیماری چهاردهم روابط عمومی ها، عدم استفاده واقعی و بهینه از ظرفیت بالای رسانه های مجازی و غیر مجازی در راستای گسترش ارتباطات برون سازمانی و نیز توسعه اطلاعات سازمانی پیرامون خود است!

پانزدهمین بیماری روابط عمومی ها، نقش آفرینی های منفی در آتش اختلافات بین سازمانها و پرهیز از انجام تحقیقات روشنگرانه از دلایل اختلافها و بعبارتی جوگیرشدن در هیاهوی جوسازی های مدیران رقیب است!

شانزدهمین بیماری روابط عمومی ها، عدم استفاده مطلوب از ظرفیت اطلاع رسانی و روشنگری کارشناسان سازمان در باره مسائلی است که اطلاع افکار عمومی را می طلبد!

بیماری هفدهم روابط عمومی ها، عدم اطلاع و فقدان بروزرسانی مسائل و خبرهای سازمانی در سیستم کاری خود است که عمدتاً ریشه در کاهش ارتباطات درون سازمانی و فقدان سیستم مناسب اطلاع رسانی دارد!

هجدهمین بیماری روابط عمومی ها، میل به تداخل کاری در وظایف سایر بخشهای سازمانی و نیز میل به گریزانی از انجام وظایف خود است که در این رابطه سختی کار فکری و ناهماهنگی های سازمانی را می توان علت این ناکامی ها تلقی نمود!

البته اگر چه باز هم می توان به عناوین و مباحث این سیاهه افزود، ولی بخاطر پرهیز از اطاله کلام و کمک به جمع بندی ذهنی مخاطبان، فعلاً به ذکر همین مقدار اکتفا ء می گردد!

بهرحال نمی توان به استحاله تشکیلاتی روابط عمومی ها بی اعتناء بود و سخنی به اعتراض یا انتقاد نگفت، چرا که ما روابط عمومی ها را تجلی حق حکومتی مردم دانسته و هر گونه سترونی و نازایی را در اصل به مفهوم عینی حذف مردم از صحنه سازمانی و کاهش نرخ حضور مردمی محسوب می کنیم.

احیای کیفی روابط عمومی ها، بازگرداندن افکار عمومی جهت مشارکت همگانی در مدیریت جامعه است و ما نباید در این روز گرامی از این مسئولیت خطیر و قابلیت ضمیر غفلت ورزیده و تنها به خوش و بش ها و تبریک گوئی های متداول و کسالت آور بسنده کنیم!

یادمان نرود که روابط عمومی برای اطلاعیه نویسی، بیانیه نویسی، پارچه نویسی و هماهنگ کردن خبرنگاران برای مصاحبه با مدیران و مواردی از این دست نیست، بلکه روابط عمومی یکی از کانون های تاثیرگذاری، سیاست گذاری، تصمیم گیری، مشارکت جویی، مشاوره خواهی و در اصل اتاق فکر دائمی یک تشکیلات با محوریت مردم و فرهیختگان جامعه برای تقویت مدیریت محسوب شده، تا جائیکه می توان روابط عمومی را مدیر مردمی یک سازمان دانست!

امیدوارم که چنین مناسبت پر قدر و قیمتی، به مقدمه و انگیزه ای برای توسعه آشنائی اعضای روابط عمومی به وظایف روابط عمومی مبدل شده و بعبارتی زمینه ساز ایجاد فرصتی برای عمومی شدن روابط عمومی ها گردد.

صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه-27/2/90


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
نظرات خوانندگان :

سعيد 27 ارديبهشت 1390
ضمن تشكر از اين عضو محترم هيات علمي دانشگاه كه در روز ارتباطات و روابط عمومي اقدام به طرح مشكلات و مبتلابه روابط عمومي هاي كشور نموده و در واقع از منظر آسيب شناسي به طرح مباحثي در پيرامون وضعيت موجود روابط عمومي هاي پرداخته است . اما آنچه كه مي بايست به آن اشاره نمود اينكه همه عناوين مطرح شده به عنوان بيماري و عارضه روابط عمومي مولود ساختار و شرايط حاكم بر وضعيت مديريتي كشور است كه روابط عمومي نيز به عنوان يك حلقه در اين زنجيره قرار گرفته است اگر بخواهيم بعد از تكرار هركلمه بيماري از يك نهاد و يا از يك ساختار اسم ببريم بي ترديد وجوه مشترك و مرتبط را در آن مي بينيم . بنابراين در يك كشور جهان سوم يا در حال توسعه كه ابزار رسانه همواره در دست قدرت مي باشد و از ظرفيت رسانه در راستاي تحقق اهداف خاص استفاده مي گردد ، نتيجه بهتري جزء آنچه كه گفته شد نخواهيد ديد ، همواره در يك مثلث سه ضلعي دولت ، مردم و رسانه كه روابط هم به عنوان يك رسانه مطرح مي باشد اگر تعادل و توازن و رابطه منطقي برقرار نباشد به طور طبيعي نتايج حاصله چيزي است كه انتظارش نمي مي رود در انتهاء بي ارتباط نديدم تا به بهانه اين روز مطلبي تحت عنوان " دست نوشته یک روابط عمومی بی اطلاع" را تكميل و تائيد مطالبم تقديم نمايم
دوست عزیز و بزرگوار ی در خصوص نحوه پخت آش روابط عمومی سوال فرموده اند، چون بنده حقیر به حکم انتصابی سالیان دراز دراین مطبخ مشغول به خدمت بوده ام به محضر شریف ایشان عارض شدم که
آورده اند در سالیان نه چندان دور ،یکی از دولت های فخیمه که خرده هوشی و سر سوزن ذوقی داشت به بهانه کمک در پختن آش نفت این مملکت، جلای وطن گفت و در بلاد برو بچه های لاف سکنی گزید تا در کسوت خدمت، عهده دار ساماندهی پستوخانه و مسائل اندرونی شود ،از آن آنجائی که مادر مرده به زبان اجنبی گپ و گفت داشت و به قول علمای علم ارتباطات برای تعامل و تفاهم دچار مشکل شده بود و به زبان خودمانی حرفهایش تو گوش خلق الله فرو نمی رفت ، مجبور شد از نسخه مرحوم ای وی لی که خدا بیامرز از دارودسته جماعت روزنامه چی ینگ دنیای آمریکا بود و یک روزی به بهانه دفاع از حق و حقوق سهامداران و مردم، به سرش زد که بوق و کرنای روابط عمومی را با کشک و دوغ اخلاق راه بیندازد واذهان عمومی را نسبت به کم و کیف بلایای ارضی و سماوی در جریان قرار دهد ، در یک غروب دل انگیز پائیزی اولین منشور اخلاقی را به زیور طبع آراست تا به عنوان باقیات و صالحات، ورثه محترم پس از ایشان برای رتق و فتق امور بکار ببندد. و القصه اولین دفتر روابط عمومی بلاد ایران زمین به همت عالی ،کلنگش در دل شرکت طلای سیاه در آبادان به زمین نشست و به میمنت فرود این نورسیده ، دیگ آش شلقلمکارروابط عمومی روی آتش شروع به پختن کرد . از آنجائی که حکایت این آش شلقلمکار به مثابه همه کارهای وطنی به تعدد و تکثر حضرات سر آشپز بر می گشت ،گاهی شور می شد و گاهی بی نمک و صد البته طعم و مزه آش به مزاج حضرات سرآشپز و اشپز باشی نیز مرتبط بود، علی ایحال این مولود وارداتی و این تحفه فرنگی راه طولانی و پر فراز و نشیب را برای پخته شدن پیش رو گرفت ، به نحوی که اگر مزاج سر آشپز رو به خشکی می فزود ،بیچاره روابط عمومی یوبس می شد و از عالم ارتباط فقط انفعال و گوشه نشینی را پیشه می کرد و مترصد بود تا در این گیر و دار ،ناغافل برای یک امر خدماتی آوازش دهند به کار گرفته شود ،تا تحت الحفظ امورات محوله را جان نثار در یک طرفه العین جامه امل پوشانده و بدو رو گزارش این توفیق و این خدمت گزاری را به سمع و نظر رساند ،واگر خدای ناکرده بخت یار نبود و در میان خوش خدمتی ها ،اعوان و انصار در جولان وسیلان امور مرتکب سوتی های ریز و درشت می شدند ،بی محابا سینه سپر می کرد و به عنوان پیشانی ، خود را برای توجیه خراب کاری های ریز و درشت به جلو می انداخت ،باشد که این سعی بلیغ و این همت عالی مورد تفقد سر آشپزقراربگیرد و چه بسا که در این زور آزمایی های که علما" و عملا" با خلوص نیت صورت می گرفت ،روابط عمومی با همه لطائف الحیل از پس آن بر نمی آمد و آنگاه بود که به قول آقا نیمای شاعر " درو دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند " و به عبارت دیگر کاسه و کوزه بود که یک پس از دیگری فرق مبارک روابط عمومی را نشانه می رفت و مصداق حکم " گنهه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن دیگری"در مورد روابط عمومی ساری و جاری می شد و اخم و تخم سرآشپز حواله هنر هشتم می شد. اگر چه باید در این میان به شیرین زبانی و چاپلوسی و زبانم لال ،خبر چینی های جور واجور جهت عرض خوش خدمتی اشاره کرد .

اما تا اینجای داستان حکایت خشکی مزاج بود و قاعده و قانون مربوط به آن ،ولیکن اگر مزاج سر آشپز رو به رقت بود ، کار روابط عمومی در روغن بود ،و روابط عمومی به مثابه عباس دخالت ، متصدی تشریفات می شد و هماهنگ کننده جلسات ،تا همه چیز دروقت مناسب با رعایت جمیع شئونات اجراء گردد تا زبانم لال به تریش قبای کسی برخورد نکند و ویترین این دکان دو نبش نشکند و صد البته که در این حیث و بیث روابط عمومی جامه فاخر تبیین گری را بر تن می پوشاند و دائما به درو دیوار می زند تا همه چیز برای همگان روشن باشد و خدای نکرده در یک فضای لوکس ،بزک شده ،خط و خش به این ویترین نیفتد تا چهره دلنواز سر آشپز منقش و حال و احوال ایشان مکدر گردد. و صد البته زور زدن و فشار آوردن به مغز مبارک برای تولید پیام های دلنواز در ثنا و رسای سر آشپز و انگه تبدیل نمودن آن به پارچه های منقش و هنری با ذکر خیر مقدم و آستان بوسی و واژگان فاخری از این دست که امروزه آن را بنر نامیده اند قصه دیگری بود که زحمت آن همراه با تهیه تصاویر ریز و درشت از جمال دل آرای سر آشپز همراه با کلیپ های فرنگی و نماهنگ وطنی که به عینه شبیه آب دهان مرده بوده است جهت خرج کردن در مجالس و محافل خاص از دیگر دستاورد های این روابط عمومی واله و شیدا می باشد .

اما بشنوید از گروهی عاشق سینه چاک روابط عمومی که بقچه به بغل و گیوه به پا دایه روابط عمومی آرمانی را در یک مشت قلب آویزان چاک خورده و نیم مثقال عقل پار سنگ برداشته پرورش می دادند وبا حال و هوای روابط عمومی تحلیل گر سنگ یک منی گنده گویی را بر تخت سینه مبارک می کوبیدند و هر زمان از سر مستی رجز می خوانند و با ساز و دهل ساختن مدینه فاضله و جامعه آرمانی را وقتی که همه خوابند در لابلای دفتر سیاه مشق با خود تمرین می کردند و مثل فلاسفه از فلسفه وجودی روابط عمومی و اخلاق گرائی به عنوان جسارتا"مولفه های اصلی داد سخن می دادند، که نا غافل در این گیر و دار،سرو کله کامپیوتر ،اینترنت و سایت و وبلاک و روابط عمومی دیجیتتال ،پادکست و وادکست و سایبر ، شبکه اجتماعی و pr2......... پیدا شد و ناخواسته سر آشپز دم دمی مزاج که یک روزبه خشکی بود و روزی به تری، هاج و واج مانده بود که در این شلوغ بازار چه آشی بپزد که به اعتدال باشد و با مزاج سازگار ،یک روز به در می زد که اصلا روابط عمومی نیست و اسمش قرتی بازی تبلیغاتی است تازه آن هم از نوع دیجیتالش و یک روز به دیوار می زد که بابا ولم کنید دلم می خواهد اسمش را بازار یابی با جمیع مشتقات بازار سازی و بازارداری قرار دهم آن هم از جنس ناب الکترونیکی ویک روز دل را به دریا می زد و به بهانه جامعه اطلاعاتی ،دنبال یک ارتباطات و اطلاع رسانی آن هم از نوع دیشلمه سایبر بود .ما که نفهمیدیم که آخر این قصه مثل همه قصه که شروعش یکی بود و یکی نبود، چی شد و چی خواهد شد، فقط همین قدر فهمیدیم که آش نخورده و دهن سوخته و حکایت همچنان باقی .

نا شناس 27 ارديبهشت 1390
روابط عمومی ها مسخ شده اند و کاربرد اجتماعی خود را از دست داده اند و آنچه که مانده تنها کارکرد سازمانی است و این کار را دفتر مدیر هم می تواند انجام دهد و واقعاً باید تجدید نظر بعمل آورد و روابط عمومی ها را از این مرگ تدریجی نجات داد.
نا شناس 8 خرداد 1390
جاي تاسف است كه به عنوان يك رسانه مطالب را هرگونه كه مد نظرتان است درج مي كنيد و لي در درج ديدگاه و نقطه نظرات ديگران نه تنها رفتار حرفه اي و منطقي نداريد بلكه با سياسي كاري و رفتار گوتوله كه در شان رسانه هاي آبكي و ابزاري است عمل مي نمائيد . اگر روابط عمومي در جامعه امروز مسخ شده است و كاربرد اجتماعي خود را از دست داده است مطمئن باشيد كه در فضاي رسانه اي كه اكثر رسانه ها فاقد صلابت و رويكرد اخلاقي و حرفه اي اند ، با دروغ پردازي و اخبار ضد و نقيض و بازي هاي رسانه اي و بهره دگيري از تيكنيك هاي خاص ،افكار عمومي را در راستاي منافع شخصي و اميال و اغراض دون سياسي به بازي مي گيرند .

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.063 seconds.